تاریخ هنر طراحی فیگور قطعا بسیار وسیع و عمیقتر از این است که در این مطلب ۱۰۰۰ کلمهای بگنجد، شاید بهتر بود از کلمه تاریخچه استفاده میکردم، اما عبارت تاریخ هنر از نظر گوگل محبوبتر است، شما به دید مرور مختصری بر تاریخچه طراحی فیگور و آناتومی این مطلب را مطالعه کنید.
من در این مطلب ابتدا به بیان اهمیت بررسی جنبه تاریخی و مطالعه در آثار هنرمندان و مشاهیر میپردازم و سپس تحول طراحی فیگور و مطالعات طراحی آناتومی بدن انسان را در دورههای مختلف مرور میکنیم.
فیلم
اگر امکان تماشای فیلم را ندارید، مقاله زیر چکیده آن است و میتوانید آن را مطالعه کنید:
اهمیت بررسی تاریخ هنر طراحی فیگور
اگر با دید سطحی به تاریخ هنر و به طور خاص تاریخ طراحی فیگور نگاه کنیم، شاید نسبت به ارزش و دانش هنرمندان و آثار دورههای مختلف شک کنیم و گمان کنیم ارزش بررسی و مطالعه ندارند، اما در هنگام مطالعه تاریخ هنر فیگور و آناتومی باید به موارد زیر توجه کرد:
- امکانات مطالعه و محدودیتهای تشریح هنرمندان در آن زمان
- دیدگاه جامعه و هنرمندان نسبت به بدن انسان و آناتومی
- روشهای رسیدن به این دیدگاه یا دیدگاهها چطور بوده؟
- چه عواملی باعث تغییر دیدگاه و سبک طراحی فیگور و آناتومی شد؟

با توجه به این موارد و سوالهای واضحتر روند شکلگیری مسیر هنر طراحی فیگور را درک خواهیم کرد، نقاط عطف، ارزش آناتومی و طراحی فیگور و کاربرد آن، با این مطالعه ذهنیت خود ما در یادگیری و آموزش طراحی فیگور و آناتومی عمیقتر خواهد شد.
مرور تاریخ هنر طراحی فیگور و آناتومی در دورههای مختلف
در ادامه دورههای مختلف را بطور بسیار مختصر از نظر دیدگاه کلی حاکم و روند هنر طراحی فیگور و علم آناتومی مرور خواهم کرد.
اگر در دورهای نیاز به مطالعه و تحقیق بیشتری داشتید، میتوانید در بخش نظرات بنویسید یا خودتان آثار دیگری از آن هنرمند را جستجو و مشاهده کنید.
آغازهای پیش از تاریخ (حدود ۱۷۰۰۰ سال قبل از میلاد)
شاید این شروع آنچنان دقیق نباشد و اما در حال حاضر طبق تحقیقات، قدیمیترین طراحیهای شناختهشده از فیگور انسان در نقاشیهای غارهای فرانسه(Lascaux) و استرالیا یافت شدهاند.

این فیگورهای ساده، اگرچه از نظر آناتومی دقیق نیستند، اما نشاندهندهی علاقهی اولیهی انسان به ثبتِ فرم انسان است.
من فکر میکنم این ثبت نشان میدهد که حرکت و حالت بدن انسان در روایت مصور وقایع روزانه آن دوره، بیش از چهره و جزئیات آناتومی اهمیت داشت.
فیگور در تمدنهای باستان (۳۰۰۰ سال قبل از میلاد تا ۴۰۰ سال بعد از میلاد)
یکی از تمدنهای فاتح آن دوره را میتوان تمدن مصر برشمرد. هنر مصر با ویژگیهایی مانند نیمرخهای دقیق و ژستهای خشک، بر به تصویر کشیدن فیگور انسان به شیوهای نمادین تمرکز داشت.

اما بعد هنرمندان یونانی و رومی، تحت تأثیر مطالعات آناتومی، به دنبال واقعگرایی بیشتر و البته ایدهآلسازی بدن انسان بودند. مجسمههایی مانند ونوسدیميلو (Venus de Milo) و پرتابگر دیسک Discobolus (Discus thrower) نمونههایی از این تمرکز هستند.

در هر دو تصویر تغییر کاربرد و دیدگاه نسبت به طراحی آناتومی و فیگور را مشاهده میکنید، بدن انسان از کاربرد سمبلیک در روایت به مرکزیت انسان در جهان تغییر کرد، تلاش برای اغراق و نمایش زیبایی ظاهری بدن ایدهآل یکی از اهداف اصلی هنرمندان این دوره بوده است.
اما اگر کمی بخواهم از بحث دور بشوم، چند نکته در مورد این دو مجسمه جالب است:
- چهره در هر دو مجسمه سرد، ساده و بدون احساس است، بطور خلاصه بیبیان است.
- فیگور ونوس، بدلیل قطع بودن بازوها، گمانهزنیهای زیادی را در پی داشته است، دست و بازوها در حال انجام چه کاری بودهاند؟
- فیگور دیسکوبولوس، ابتدا ۴۵۰ سال قبل از میلاد توسط مایرون مجسمه ساز آتنی ساخته شد، اما هیچ یک از مجسمههای وی در حال حاضر باقی نماندهاند، نسخههای فعلی مانند تصویر، نسخههای مرمر مجسمهسازان رومی بعد از اون هستند، تفاوت زاویه سر در این مجسمهها به همین دلیل است.
طراحی فیگور در قرون وسطی (۴۰۰ بعد از میلاد تا ۱۴۰۰ بعد از میلاد)
هنر و مذهب مسیحیت بر این دوره حاکم بود و فیگورهای انسان به شیوهای قالبی و اغلب نمادین و معمولاً با لباس به تصویر کشیده میشدند.

این اثر به نام اعلیحضرت Maestà توسط Duccio di Buoninsegna در حدود ۱۳۰۸-۱۳۱۱ نقاشی شده است، چهرههای سه رخ و فیگورهای نمادین را توجه کنید.
رنسانس یا نقطه عطف تاریخ هنر طراحی فیگور و آناتومی (قرنهای ۱۴ تا ۱۶)
در این دوره با احیای مجدد علاقه به آرمانهای کلاسیک، تمرکز دوباره بر طراحی فیگور و آناتومی تقویت شد. شاید بتوان گفت، امانیسم هنری در این دوره بر سنگ بنای تفکرات روم و یونان بنا شد.(اومانیسم هنری، متاثر از دیدگاه تمرکز بر انسان، به عنوان موجود برتر و مرکزیت جهان است)
بیشتر هنرمندان مطرح و تاثیرگذار بر تاریخ هنر طراحی فیگور و آناتومی در این دوره زیستهاند، مانند لئوناردو داوینچی، میکلآنژ، رافائل، دورر و…، آنها با تسلط بر پرسپکتیو، تناسبات، مطالعه و تشریح بدن انسان، انقلابی در طراحی فیگور و آناتومی ایجاد کردند.

توضیح تصویر، از چپ به راست؛ مرد ویترویوسی(Vitruvian Man) اثر لئوناردو داوینچی، مجسمه داود اثر میکل آنژ(به ابعاد مجسمه دقت کنید و توصیه میکنم، لینک اضافه را مطالعه کنید)، مدرسه آتن اثر رافائل.
در این دوره رسالههای متعددی که حاصل مطالعات هنرمندان بود، به نسل بعد منتقل شد، مانند رسالههای طراحی داوینچی، چهار رساله آناتومی آلبرشت دورر و…، البته خود این هنرمندان نیز از رساله یکدیگر بهره میبردند.
در آینده در مورد این هنرمندان، به طور خاص آلبرشت دورر که از هنرمندان محبوبم است، بیشتر خواهم نوشت.
باروک و نئوکلاسیسیسم (قرنهای ۱۷ تا ۱۹)
قرن و دوره محبوب من نه فقط در تاریخ هنر طراحی فیگور بلکه در تاریخ هنر، قرن هفدهم است. دوره باروک بر درام و حرکت در طراحی فیگور تأکید داشت. هنرمندانی مانند کاراواجو، رامبرانت فان راین(رامبراند)، روبنس و… از نورپردازی نمایشی و ژستهای پویا برای برانگیختن احساسات استفاده میکردند.

توضیح تصویر، از چپ به راست؛ فراخواندن سنت متی اثر کاراواجو، کلاس تشریح دکتر نیکولاس تولپ اثر رامبراند و قتل عام بیگناهان اثر روبنس.
همانطور که در تصاویر مشاهده میکنید، حالت و احساسات در این دوره بسیار به طراحی فیگور اضافه شده است.
و اما نئوکلاسیسیسم، با بازگشت به آرمانهای یونان و روم باستان، شاهد هنرمندانی همچون ژاک لوئی داوید بود که بر تعادل، محدودیت و فرمهای ایدهآلسازیشده اولویت میدادند.
مدرنیسم و بعد از آن (قرن ۱۹ تا اکنون)
قرن نوزدهم شاهد گرایش به سمت رویکردهای بیانگرایانهتر و فردگرایانهتر در طراحی فیگور بود.
اگر به مسیر تاریخ هنر طراحی فیگور و آناتومی تا اینجا توجه کرده باشید، چهارچوبی شکل گرفت که هنرمندان از نظر علم آناتومی با مشاهده، کشف خود را تکمیل کرده بودند، از نظر درام و ایجاد حس و طراحی ژست نیز آثار ارزشمندی به جا گذاشتند، در قرن نوزدهم، زمان شکستن این مرزها و درک حسی هنرمندان نسبت به بدن انسان بود.
هنرمندانی مانند ادگار دگا، ادوارد مانه و ونسان ونگوگ، سبکها و احساسات مختلفی را در طراحی فیگور بررسی کردند.

توضیح تصویر، از چپ به راست؛ رقصندههای باله اثر ادگار دگا(موضوع بیشتر آثار دگا، رقصندههای باله بوده است به همین دلیل به نقاش رقصندهها نیز معروف است)، المپیا اثر ادوارد مانه، دختر سفیدپوش اثر ونگوگ
قرن بیستم انفجار دیگری از سبکها را به همراه داشت، با هنرمندانی مانند پابلو پیکاسو، اندی وارهول و فریدا کالو که مرزهای بازنمایی را جابجا کردند. سادهسازی، شک و حذف ظواهر، ادامه شکستن چهارچوبهای شکل گرفته، ماموریت کلی هنرمندان این دوره بوده است.

جمع بندی
مطلب مختصری بود و به ناقص بودنش هم اعتراف میکنم، اما بنظرم، بررسی سیر تغییر دید به بدن انسان و استفاده کاربردی از طراحی بدن، در تاریخ هنر طراحی فیگور و آناتومی، در همین بررسی مختصر هم قابل توجه است.
استفاده در روایت، تمجید و ستایش انسان و طراحی نسبتهای ایدهآل انسان خداگونه، سایه مذهب بر طراحی بدن و مطالعات آناتومی، ایجاد درام با طراحی فیگور، شکستن چهارچوبها، افزایش طراحیهای فیگور فردگرایانه و سادهسازی و حذف جزئیات، مسیری است که من میبینم.
البته بررسی هر مرحله بینش عمیقتری به ما میدهد، بررسی علتهایی که شاید برای تکرار تاریخ به شکلی دیگر مهم باشد؛ چطور در قرن ۱۷ نقاشی در هلند ستایش شد، چه عواملی باعث رونق و گسترش مطالعات طراحی فیگور و آناتومی شد و غیره.
سعی میکنم، برای تاریخ هنر طراحی فیگور، برای هر نقاش و دوره مطلبی مجزا جمعآوری کنم و بنویسم.
برای شما چه بخش یا دورهای در این مرور جالب بود؟ در بخش نظرات بنویسید تا بخشهایی که هم نظر هستیم را بیشتر جمعآوری کنم، برای مطالب بعد یا تکمیل همین مطلب.
این مقاله و تحقیق توسط گروه طراحی روشن بدون هیچ حمایت مالی انجام شده است، اگر از نوشته و فیلم استفاده میکنید و بازنشر میدهید، لطفا نام منبع را حذف نکنید، تا زحمت و هزینهای که پرداختهایم، حفظ شود. ممنونم
سلام، روز بخیر
ممنونم که توی این انفجار اطلاعاتی که اکثرا هم بی محتوا و نامفید هستن، مطالبتون با کیفیت و پر از مطلب مفید است
موفق باشید
سلام خانم افشاری، خوشحالم که نظرتون نوشتید، لطف دارید.
بسیار مطلب عالی و مفیدی بود اما کاش مباحث رو بیشتر باز میکردید ، یخورده زیادی خلاصه بود ولی چیزی از ارزشش کم نمیکنه❤️
حق با شماست مصطفی جان، قصدم هم همین هست، اما یکم وقت خالی پیدا کنم و جمع علاقمندان بیشتر بشه، برای این مورد برنامه دارم، مرسی از نظرت.